سالها پیش به پاکستان رفته بودم. فارسی را نیکوتر از ما پاس داشتهاند. نمونهها: برای مهربانی (لطفا) سیگار نکشید. روانهگی (خروجی) / کرانهگی (ورودی) در سالن فرودگاه ناریخ پیدایش (تولد) , ...ادامه مطلب
برنامه را می ریزند. چای و آب را نیز. کوه هم گاهی ریزش میکند مانند دل من. هر چیز که به کوچکتر از خود خرد میشود، ریخته شده است. مراد از برنامه ریزی شکستن یک کار بزرگتر است به اجزاء سازنده آن که اگر جز این باشد راه به جائی نمیبرد، چنانکه شکستن کوه به ذرات سنگ و ریز کردن آن. باید آنچه داری بریزی روی میز تا معلوم شود چه در انبان داری. چنانکه دانه ها را بر زمین می ریزند اما اجسام یکپارچه را بر زمین می افکنند. بیختن جدا کردن ذرات ریز و درشت از یکدیگر است و آبیختن (آمیختن) درهم کردن آنها. چنانکه کندن داریم و آکندن. بردن و آبردن (آوردن). سائیدن در گیر کردن دو چیز با هم است و آسایش کنایه از جدا کردن چیز,واژه,پردازی,دوباره ...ادامه مطلب