يادداشتهاي پراکنده

متن مرتبط با «ماستها را کیسه کردند» در سایت يادداشتهاي پراکنده نوشته شده است

27 را دوست دارم

  • شب تابستانی بود و از گرمای هوای اتاق شب‌ها به خنکای پشت بام پناه می‌بردیم و خواب در پشه بند زیر سقف ستاره‌نشان که هنوز چیزکی از آن پیدا بود، چه دلچسب بود. یکی از همان شب‌ها بود که به من گفت فرزندی در , ...ادامه مطلب

  • واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد

  • سخن را "می‌رانند" چنانکه اتوموبیل را در میانه‌ پرهیاهوی آدمیان چنان به هوشیاری که به دیگری بر"نخورد" و جان و دل او را نیازارد، و هر چه "او" گرامی‌تر، کار دشوارتر. تخته‌بند چاردیواری بی‌روزن، بی‌پروا ر, ...ادامه مطلب

  • آرامش

  • در قلعه احساس امنیت و آرامش# خواهم کرد چرا که میدانم قلبی به یادم می‌تپد. قلبی بزرگ و مهربان که محبت سرخ را به جام وجودت می‌ریزد. به قلعه پناه ببر اگر توفان روزگار آشفته‌ات کرد., ...ادامه مطلب

  • باران

  • می‌روی و گریه می‌آید مرا اندکی بنشین که باران بگذرد. (امیر خسرو دهلوی) ********** جز در صفای اشک دلم وا نمی‌شود باران به دامن است هوای گرفته را (محمد تقی بهار - ملک‌الشعرا), ...ادامه مطلب

  • ماست کیسه کردن

  • به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکان‌های شهر سر زد و ماست خواست. ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی می‌خواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه ! وی شگفت‌زده از این دو گونه ماست پرسید. ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر می‌گیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه می‌فروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان می‌بینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته می‌فروشیم. تو از کدام می‌خواهی؟! مختارا,ماست كيسه كردن,ماستها را کیسه کردند ...ادامه مطلب

  • پراکنده های یلدا

  • مجنون به ریگ بادیه غم‌های دل شمردخوش آن زمانه‌ای که غم دل حساب داشت!منم مجنون آن لیلا که صد لیلی است مجنونشیک قصه بیش نیست غم عشق و این عجبکز هر زبان که می‌شنوم نامکررستیادش بخیر روزها و شب‌هائی که با این ابیات به سر شد... , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها