شب تابستانی بود و از گرمای هوای اتاق شبها به خنکای پشت بام پناه میبردیم و خواب در پشه بند زیر سقف ستارهنشان که هنوز چیزکی از آن پیدا بود، چه دلچسب بود. یکی از همان شبها بود که به من گفت فرزندی در , ...ادامه مطلب
سخن را "میرانند" چنانکه اتوموبیل را در میانه پرهیاهوی آدمیان چنان به هوشیاری که به دیگری بر"نخورد" و جان و دل او را نیازارد، و هر چه "او" گرامیتر، کار دشوارتر. تختهبند چاردیواری بیروزن، بیپروا ر, ...ادامه مطلب
در قلعه احساس امنیت و آرامش# خواهم کرد چرا که میدانم قلبی به یادم میتپد. قلبی بزرگ و مهربان که محبت سرخ را به جام وجودت میریزد. به قلعه پناه ببر اگر توفان روزگار آشفتهات کرد., ...ادامه مطلب
میروی و گریه میآید مرا اندکی بنشین که باران بگذرد. (امیر خسرو دهلوی) ********** جز در صفای اشک دلم وا نمیشود باران به دامن است هوای گرفته را (محمد تقی بهار - ملکالشعرا), ...ادامه مطلب
به مختارالسلطنه گفتند که ماست در تهران خیلی گران شده است. فرمان داد تا ارزان کنند. پس از چندی ناشناس به یکی از دکانهای شهر سر زد و ماست خواست. ماست فروش که او را نشناخته بود پرسید : چه جور ماستی میخواهی ؟ ماست خوب یا ماست مختارالسلطنه ! وی شگفتزده از این دو گونه ماست پرسید. ماست فروش گفت: ماست خوب همان است که از شیر میگیرند و بدون آب است و با بهای دلخواه میفروشیم. ماست مختارالسلطنه همین تغار دوغ است که در جلوی دکان میبینی که یک سوم آن ماست و دو سوم دیگر آن آب است و به بهایی که مختارالسلطنه گفته میفروشیم. تو از کدام میخواهی؟! مختارا,ماست كيسه كردن,ماستها را کیسه کردند ...ادامه مطلب
مجنون به ریگ بادیه غمهای دل شمردخوش آن زمانهای که غم دل حساب داشت!منم مجنون آن لیلا که صد لیلی است مجنونشیک قصه بیش نیست غم عشق و این عجبکز هر زبان که میشنوم نامکررستیادش بخیر روزها و شبهائی که با این ابیات به سر شد... , ...ادامه مطلب