خانه خاموش است

ساخت وبلاگ

هوا آن سوی ِ چشمانم بارانی‌ست

سکوتم تحفه ی ِ رنجی پنهانی‌ست

به شب آغشته می‌ماند خورشیدم

فراز ِ تپه‌ای، ماهی پیدا نیست

صدایی از درون با من می‌گوید

شروع ِ فصل ِ بیرحم ِتنهایی‌ست

پر می‌زند بر بامم سیاه ِ کلاغ و

شب به ویرانه ها می‌ماند خانه بی چراغ و

تب می‌سوزدم

می‌کوبد به در دست ِ سرد ِ باد

جز رفتنت، تصویری نمی‌آورم بیاد

هوا آن سوی ِ چشمانم بارانی‌ست

سکوتم تحفه ی ِ رنجی پنهانی‌ست

هوا را پنجه می‌سایم،

می‌بینی نفس اطراف ِ دستانم پیدا نیست

صدایی از درون با من می‌گوید

شروع ِ فصل ِ بیرحم ِ تنهایی‌ست


در خانه دیگر چراغی روشن نیست

يادداشتهاي پراکنده...
ما را در سایت يادداشتهاي پراکنده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delica6492o بازدید : 106 تاريخ : شنبه 2 آذر 1398 ساعت: 7:46