قصه‌ی شب

ساخت وبلاگ

امشب غمگینانه‌ترین سطرها را می‌نویسم،

دوستش داشتم

و او نیز گاهی دوستم می‌داشت ...

****

ز جهان دل بر کندم، تا شوری پیدا کردم
تو پریشان مو کردی، چون مجنون صحراگردم
ز تو نوشین لب باشد، هم درمان و هم دردم

دلم از خون چون مینا، لبریز و من خاموشم
شب هجران جای می، خوناب دل می‌نوشم
ز خیالت برخیزد، بوی گل از آغوشم

تو سیه چشم از چشمم، تا دوری من بیمارم
تو سیه گیسو هر شب، در خواب و من بیدارم
تو لب میگون داری، من اشک گلگون دارم

ز تو دل گر بر گیرم، از غم دیگر می‌میرم
به خدا دور از رویت، از جان شیرین سیرم


1- پابلو نرودا

2- رحیم معینی کرمانشاهی، تصنیفی در افشاری

يادداشتهاي پراکنده...
ما را در سایت يادداشتهاي پراکنده دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delica6492o بازدید : 83 تاريخ : چهارشنبه 6 مهر 1401 ساعت: 14:55