کسانی هنگامی که خود را در بیابانهای بی نام و نشان گم کردند، خدایشان را یافتند. کسانی هم بودهاند که پس از گم شدن هرگز نشانی از آنان یافته نشد.
کسانی دور از غوغای شهر و آدمیان، به آسمان و بیابان گسترده خیره شدهاند و در بیکران آن به باورهای بیکرانگی دست یافتهاند. کسان دیگری در این میانهی بیکرانهها جز سرگردانی چیزی نیافتهاند.
اگر خرد آدمی را راهی به باور خدا بود، در این هزاران سال تاریخ اگر نه، دست کم در این زمانهی شکوفائی خردورزی، بایست این معما گشوده میشد، اما راه خداباوری از ایستگاه خرد نمیگذرد. در این میانه دلی بایست تا سرسپردگی بیاموزد و بندگی کند.
يادداشتهاي پراکنده...برچسب : نویسنده : delica6492o بازدید : 140